سلام

    خیلی وقت بود که نتوانستم با شما بزرگتر ها و دوستان کوچولوی خودم صحبت کنم.

   می گم چرا؟

    من چندروزی که بابام به مأموریت رفته بود با مامان و دایی رفتم شمال خونه مامان بزرگ اینا.خیلی خوب بود اما بعضی ها که خیلی منو دوست داشتن وبغل می کردند و مریض هم بودند باعث شدند که من هم مریض بشم. وای چشمتون روز بد نبینه، دوتا آمپول زدم که خیلی درد داشت. مامانم میگه که برای همین خیلی لاغر شدم.

بگذریم.

    بزرگترهای عزیز ما کوچولو ها می دونیم که شما مارو خیلی دوست دارین اما باز هم از شما میخواهیم که الان که بیماری زیاده و ما بچه ها هم حساس هستیم، اینقدر به ما نزدیک نشیدو بوس نکنید. ما بچه ها هم خیلی دوستتون داریم.

    تا بعد...

سلام

    امروز میخوام در مورد یکی دیگه از مشکلاتی که من و هم سن و سالام داریم صحبت کنم.و اون هم اینه که بعضی از بزرگترها که ما رو می بینن و بغل می کنن، توی بغل شون مارو محکم فشار می دن و دائم بوس می کنن.

 تازه بعضی از آقایون وقتی مارو بوس می کنند که دیگه نگو!!

    بزرگتر های عزیز، ما میدونیم که شما به خاطر اینکه مارو خیلی دوست دارین این کارها رو انجام میدین، ولی بدونید که ما کوچولوها بدنمون و پوست صورتمون خیلی حساسه، پس به فکر ما باشید.

سلام

داشتم فکر می کردم که چرا بعضی از   پدر و مادر ها به خواسته های ما کوچولوها  توجهی ندارن.

اونا فکر میکنن که ما رو، اگه تمیز نگهدارن کافیه یا اینکه فکر سلامت جسمی ما باشن کافیه، درصورتی که ما کوچولوها نیاز به توجه و محبت داریم .

بعضی از باباها و مامانا فکر می کنن که ما نمی تونیم حرف بزنیم،و برای همین با ما صحبت نمی کنن، ولی اگه اونا با ما صحبت بکنن و به ما توجه داشته باشن می بینن که ما هم میتوانیم با اونا صحبت کنیم، البته با یک زبان دیگه، با زبان دلمون.

دوست دارم که بتونم باز هم با شما بابا و مامانا صحبت کنم.

تا بعد...

سلام

من امیر حسین هستم.

من فقط 5/3 ماه دارم.و از بابا خواستم برایم یک وبلاگ(نمی دانم یعنی چه!) درست کند.

من می خواهم نگاه نو به دنیای کودکان داشته باشم و از همه کودکان حمایت کنم.

از همه شما بزرگترها می خواهم که به من کمک کنید.

تا بعد...